ایگور یک لوله کش است. پینا قهوه سرو می کند. زمستان است و هر دو عمیقاً یکدیگر را آرزو می کنند، اما آزاد نیستند. در تلاش برای کشف چگونگی تحقق عشق آنها، او تصمیم می گیرد برای پسر کوچکش لباس شیر بسازد و او تصمیم می گیرد.
ایگور یک لوله کش است. پینا قهوه سرو می کند. زمستان است و هر دو عمیقاً یکدیگر را آرزو می کنند، اما آزاد نیستند. در تلاش برای کشف چگونگی تحقق عشق آنها، او تصمیم می گیرد برای پسر کوچکش لباس شیر بسازد و او تصمیم می گیرد.