
کتی " با " پیتر " ازدواجکرده " حالا میتوانست به خودش کمک کند , اما در این فکر بود که اگر با دوست پسرش در کنار هم قرار بگیرد چه اتفاقی میافتاد . زن از این کار دستبردار نیست و از دوستش خواهش میکند که به نزدش برود و ببیند که آیا میتواند با او بخوابد و به کتی بگوید که چطور است . وقتی امیلی به کتی میگوید که همه چیز فوقالعاده است , دوستی آنها در عین حال دردناک است . وقتی امیلی حامله است , همه چیز پیچیدهتر میشود , و مطمئن نیستم